سفر در زمان!

۱۳۸۷-۰۹-۰۴

وبلاگ "یک پزشک" بازی جالبی به نام سفر زمان به راه انداخته که بسیار جالب هستش و در اون باید لیست کارهایی که اگر ماشین زمان داشتید انجام میدادید رو بنویسید. خب منم خودمو به این بازی دعوت کردم :دی. این هم لیست من :
توقف زمان :
  • بچه که بودم همیشه عاشق اون فیلم "ساعت برنارد"(اسمش فکر نکنم درست باشه) بودم که برنامه کودک نشون میداد و ماجرای بچه ای بود که ساعتی داشت که زمانو متوقف می کرد. خیلی دلم میخواست منم از اون ساعتا داشتم. مخصوصا موقع امتحانای عربی ؛ ادبیات و دفاعی !
  • زمانو متوقف می کردم و همینجوری راه میفتادم دور دنیا!!! تو هر کشور هم ۱ دقیقه زمان رو برمیگردوندم و بقیش pause میکردم!
  • شب های امتحان زمان رو متوقف می کردم بعدش میرفتم تو اینترنت؛ ۱۰-۲۰ ساعت گشت میزدم! (‌هرچند مطمین نیستم اونموقع اینترنت کار میکنه یا نه ؟)
جلو بردن زمان :
  • زمانو جلو میبردم ؛ همه ی انیمیشن هارو میدیدم و برمی گشتم و نقداشونو جلو جلو می نوشتم!
  • به زمان رو جلو میبردم ؛ به آیندم یه دید میزدم اگه خوب بود که هیچ ولی اگه بد بود عوضش می کردم ( ۱۰۰٪ خوبه !! :دی)
  • میرفتم مجصول بعدی اپل رو میدیدم بعد تو اینترنت پخشش میکردم تا استیو جابز عزیز نتونه با آب و تاب تو مکورلد معرفیش کنه!
  • یک وسیله ی آشغال رو برمیداشتم بعد میرفتم ۱۰۰ سال بعد به عنوان عتیقه میفروختمش!
  • یک سریالی بود چند وقت پیش که ماجرای یک یارویی رو نشون میداد که هر روز ؛ روزنامه ی فردای اون روز به دستش میرسید! منم یک کاری تو همون مایه ها میکردم و هر روز یکی رو سرکار میزاشتم!
عقب بردن زمان :
  • از اونجایی که من خیلی بدقولم ! هروقت چیزی یادم میرفت برمیگشتم و یاد خودم میاوردم که یادم نره!
  • میرفتم با کورش ؛ بتهوون و ۹ پیرمرد دیزنی عکس میگرفتم!
  • کلا زمانو ۴ سال عقب میبردم ؛ یا به عبارتی خودمو ۴ سال بزرگ می کردم! (شوخی با دوستانی که منو میشناسند!)
  • میرفتم تو خونه ی هیث لجر نمیزاشتم مثل خر قرص بخوره که بمیره!
  • یبار میرفتم جزو audience سریال فرندز میشدم!
البته یک چیزی به اسم پارادوکس زمان هست که میگه هرچی قرار باشه اتفاق بیفته اتفاق میفته ! این قضیش به نظریه ی فرضی شرودینگر مربوطه ؛ که میگه در هر لحظه جهان به ۲ قسمت تقسیم میشه : یا بله و یا خیر! مثلا شما میخواین یک قدم به سمت جلو برید ؛ در این لحظه جهان ۲ قسمت میشه : در یک قسمت شما قدم رو بر میدارید و در قسمت دوم شما قدم رو بر نمیدارید. و همینطوری که پیش بره میلیارد ها دنیا بوجود میاد که ما فقط در یک دنیاش هستیم و جالبیش اینه که آینده ی ما چه جزیی و چه کلی در هرکدوم از این دنیا ها متفاوته!
مثلا فرض کنید یک بلیت لاتری میخرید و نمی برید ؛ بعد در زمان به عقب بر میگردید و شماره ای که برنده شده رو میخرید؛ ولی ...بوم ... همینجاست که جهان شما عوض میشه و به یک جهان دیگه میرید ؛ جهانی که در اون شماره ی برنده اون شماره ای نیست که خریدید و دوباره شما میبازید!
حالا یک مثال کمی خفن تر :
شما با دوچرخه به مغازه میرید و وقتی میاین میبینید که دوچرختون رو دزدیدن؛ پس با ماشینتون به عقب بر میگردید و به خودتون یاداوری می کنید که دوچرخه رو قفل کنید و دوچرختون دزدیده نمی شود ؛ ولی وقتی دچرختون دزدیده نشده ؛ دیگه نیازی نیست به خودتون یاداوری کنید ؛ پس دنیاتون عوض میشه و به دنیایی میرید که دوباره یادداوری نکردید و دچرختون دوباره دزدیده میشه!
جالب نیست ؟
خب این بود لیست من... هر چند ممکنه بعدا کامل ترش کنم!
 از شایان ؛ مجید ؛ مهدی و مهبد عزیز هم دعوت میکنم شرکت کنند

3 نظرات:

انقدر دلم میخواد توی این بازیها شرکت کنم...اما خوب....روند وبلاگ من متاسفانه یا خوشبختانه اینطوری نیست و باید یه صفحه خصوصی تر بهش اضافه کنم برای مطالب شخصی تر و شرکت در بازیهای اینطوری....ممنونم به هر حال

حق با شماست ! ولی یک صفحه یا بلاگ شخصی هم درست کنید خیلی خوب میشه ها ! ما هم از اطلاعاتتون استفاده می کنیم! :دی

مرسی...مثالهایی که زدی واسه تحقیقم به درد خورد D:

طراحی شده توسط Qwilm!. ترجمه شده به زبان فارسی مجتبی ستوده